کد مطلب:95271 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

قرابت و نسب











چنانكه می دانیم پس از وفات رسول اكرم صلی اللَّه علیه و آله سعد بن عباده انصاری مدعی خلافت شد و گروهی از افراد قبیله اش دور او را گرفتند، سعد و اتباع وی محل سقیفه را برای اینكار انتخاب كرده بودند، تا آنكه ابوبكر و عمر و ابوعبیده جراح آمدند و مردم را از توجه به سعد بن ابی عباده باز داشتند و از حاضرین برای ابوبكر بیعت گرفتند، در این مجمع سخنانی میان مهاجران و انصار رد و بدل شد و

[صفحه 167]

عوامل مختلفی در تعیین سرنوشت نهائی این جلسه تاثیر داشت.

یكی از به اصطلاح برگهای برنده ای كه مهاجران و طرفداران ابوبكر مورد استفاده قرار دادند این بود كه پیغمبر اكرم صلی اللَّه علیه و آله از قریش است و ما از طائفه پیغمبریم. ابن ابی الحدید در ذیل شرح خطبه 65 می گوید:

«عمر به انصار گفت: عرب هرگز به امارت و حكومت شما راضی نمی شود زیرا پیغمبر از قبیله شما نیست، ولی عرب قطعا از اینكه مردی از فامیل پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله حكومت كند، امتناع نخواهد كرد... كیست كه بتواند با ما در مورد حكومت و میراث محمدی معارضه كند و حال آنكه ما نزدیكان و خویشاوندان او هستیم».

و باز چنانكه می دانیم علی علیه السلام در حین این ماجراها مشغول وظائف شخصی خود در مورد جنازه پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بود. پس از پایان این جریان علی علیه السلام از افرادی كه در آن مجمع حضور داشتند استدلالهای طرفین را پرسید و استدلال هر دو طرف را انتقاد كرد و رد كرد. سخنان علی علیه السلام در اینجا همانها است كه سید رضی آنها را در خطبه 66 آورده است.

علی علیه السلام پرسید، انصار چه می گفتند؟

گفتند: حكمفرمائی از ما و حكمفرمای دیگری از شما باشد.

[صفحه 168]

- چرا شما بر رد نظریه آنها به سفارشهای پیغمبر اكرم درباره آنها استدلال نكردید كه فرمود: با نیكان انصار نیكی كنید و از بدان آنان درگذرید؟!

- اینها چه جور دلیل می شود؟

- اگر بنا بود حكومت با آنان باشد، سفارش درباره آنان معنی نداشت، اینكه به دیگران درباره آنان سفارش شده است دلیل است كه حكومت با غیر آنان است. خوب، قریش چه می گفتند؟

- استدلال قریش این بود كه آنها شاخه ای از درختی هستند كه پیغمبر اكرم صلی اللَّه علیه و آله نیز شاخه دیگر از آن درخت است.

- «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة» با انتساب خود به شجره وجود پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله برای صلاحیت خود استدلال كردند اما میوه را ضایع ساختند.

یعنی اگر شجره نسبت معتبر است، دیگران شاخه ای از آن درخت می باشند كه پیغمبر یكی از آن شاخه های آن است اما اهل بیت پیغمبر میوه آن شاخه اند.

در خطبه 161 كه قسمتی از آنرا قبلا نقل كردیم و سؤال و جوابی است از یك مرد اسدی با علی علیه السلام، آن حضرت به مسأله ی نسب نیز استدلال می كند. عبارت این است:

«اما الاستبداد علینا بهذا المقام و نحن الاعلون نسبا و الاشدون برسول الله صلی الله علیه و آله نوطا.»

[صفحه 169]

استدلال به نسب از طرف علی علیه السلام نوعی جدل منطقی است. نظر بر اینكه دیگران قرابت نسبی را ملاك قرار می دادند، علی علیه السلام می فرمود از هر چیز دیگر از قبیل نص و لیاقت و افضلیت گذشته، اگر همان قرابت و نسب را كه مورد استناد دیگران است، ملاك قرار دهیم، باز من از مدعیان خلافت اولایم.

[صفحه 170]


صفحه 167، 168، 169، 170.